کتاب در آستین مرقع اثر علی اکبر سعیدی سیرجانی هشدار بالقوه ای است به نسل های آینده که اگر خدای ناخواسته در آینده ای دور در سرزمین ما بار دیگر استبدادی گسترده شد و قداره بند فرصت طلبی بر جان و مال خلایق مسلط گشت و فریاد انا لاغیری سر داد و جماعت مسلسل به دستی به سابقه ی طبیعت بت پرستی خویش متوسل به معاذیری از این قبیل نشوند که “من آلت فعل بی اراده ای بودم ، از ترس جان تصویب کردم ، اگر من نمیکردم دیگران می کردند و …
در ابتدای کتاب در آستین مرقع سعیدی سیرجانی می خوانیم:
رحمت بی دریغ الهی در عرصات هول انگیز محشر فریادرس همشهری ما باد، که نخستین واسطه ی آشنایی من بود با شیوه ی بیان حافظ. نام نازنینش غلامعلی بود، و چون در عین تنگدستی به عیش مستی پناه می برد، مردم لقب بخش ولایت ما با او افزودن صفت عرقی را از دیگر غلامعلی های شهر مشخص کرده بودند. می بینم که از همین جا جبهه گرفته اید و دو دسته شده اید، جماعتی اخم اعتراض بر پیشانی نشانده اید و با زمزمه ی چه نسبت خاک را با عالم پاک، می پرسید چه رابطه ای بین غلامعلی عرق خواره ی سیرجانی با لسان الغیب حافظ شیرازی، و گروهی با توسل به اذا کانَ الغراب دلیلَ قومٍ، چینِ تمسخر بر گوشه ی لب نشانده اید که لابد از برکت همین معلمِ با صلاحیت بوده که تو هم در میان حافظ شناسان وطن به مقامی رسیده ای.
اما اگر قرار باشد مثل بعض محاکم روزگار ما بدین سرعت حکم صادر کنید و جای تجدیدنظر و استینافی هم باقی نگذارید، بهتر آنکه از همین جا کتاب را ببندید و نه خون خودتان را کثیف کنید و نه اجر مرا ضایع. اما اگر وقت تلف کردنی در بساط عمرتان باقی مانده است به توضیحم عنایت فرمایید:
تصویر ثابتی که از غلامعلی مرحوم به برکت عهد صغر چون نقشِ حجر در ذهن من نشسته، عبارت است از هیکل درشت بلندی، پوشیده در پیراهنی چرکین و شلواری هزار وصله، با شولایی بر دوش افکنده، و بر فراز این مجموعه، صورتی لگدکوب آبله، یادگار نازنین عهد کودکی؛ و گونه هایی پف کرده حاکی از رابطه ی الکل و کبد، و چشمانی خو نگرفته و لبانی سیاه و مویی سفید و دهانی بی چاک و بست که همراه بوی تند عرق رکیک ترین ناسزاها و غلیظ ترین نفرین ها را در فضای سرپوشیده ی بازار ولایت می پراکند.
علی اکبر سعیدی سیرجانی ادیب پژوهشگر و نویسنده ایرانی در تاریخ بیست آذر ماه سال ۱۳۱۰ در سیرجان متولد شد. پس از تحصیل در دوره دبستان در زادگاهش در سال ۱۳۲۷ برای ادامه تحصیل وارد دانشسرای مقدماتی کرمان شد. در سال ۱۳۳۰ برای تحصیل در رشته فلسفه به دانشگاه تهران رفت و همزمان با پایان یافتن تحصیلش پدر خود را از دست داد.
بعد از چند سال تدریس در مناطق سیرجان و بم به تهران رفت و نخستین همکاریهای خود را با دکتر معین برای لغت نامه دهخدا آغاز کرد. وی از سال ۴۴ تا ۵۷ با بنیاد فرهنگ ایران همکاری داشت و واژگان قسمت حرف میم از لغت نامه را بر عهده داشت. وی با ارائه مقالات فرهنگی در مجلاتی چون نگین و بامشاد به نقد حکومت وقت میپرداخت.
از بذل توجه و عنایات شما به درخواست کتاب بنده صمیمانه سپاسگزارم
ممنونم از سایت خوبتون