دانلود کتاب تاریخ جهان، ششم ادبی سال ۱۳۳۶ اثر وزارت فرهنگ وقت

میراویس که پس از قتل خسروخان بر قندهار حکومت میکرد در سال ۱۹۱۸ در گذشت و برادرش عبدالله جانشین او گردید . این حاکم بمنظور صلح باشاه، وارد اقدام شد ، لیکن محمود پسر میرویس بر او شوریده ویرا یقتل رسانید وخود زمام امور آنخطه را در دست گرفت . محمود در ابتدای امر با اردوی خود که فاقد ساز و برک نظامی بود ، از راه سیستان کرمان آمد و آنشهر را بکمک زرتشتیان شهر که از تعجب شدید وایذاء و آزار سلطان به تنگ آمده بودند تصرف کرد ولی چندی بعد از لطفعلیخان سردار نامی ایران شکست خوردو بفندر هار گریخت. در همین موقع عده از درباریان، از این سردار و برادر زاده اش فتحعلیخان (وزیرشاه سلطان حمدین ) نزد شاه سعایت نموده و فداکاری آنسردار را طور دیگر جلوه دادند . شاهه بدون تأمل و اندیشه لطفعلیخان را که حاکم فارس و سرداری رشیدی بود معزول و فتحعلیخان را نیز کور نمود .
محمود چون بر اقدام شاه سلطان حسین واقف شد، جرأتی یافت و مجددا بسیستان و کرمان رو آورد و چون زمینه پیشرفت را کاملا مساعد دید از کرمان عازم اصفهان پایتخت صفویه گردید (۱۱۲۶)، و در محل
گلن آ باد (دو فرسنگی مشرق اصفهان) بر سپاه شاه غلبه یافت و اسلحه و مهمات آن قوا را بغنیمت گرفت و اصفهان را بمحاصره در آورد .
در اینموقع متدرجا آذوقه شهر رو بکاهش رفت وقحط وغلا بر مردم راه یافت و تلفات زیادی از این راه بر اهالی شهر وارد شد. سلطان
و قفقاز در همان ایام بوقوع پیوسته بود ، از مظاهر مقدرات و مولود قمنا بای
آسمانی و این قبیل عوامل میدانست و بحساب خود چاره ای جز تسلیم بمقدرات نداشت در ۱۲ محرم ۱۱۳۵ بفرح آباد( نیم فرسنگی شهر) محل اردوی محمود رفت و در حضور او خودر ا از سلطنت خلع نمود و تاج را بر سر آن یاغی گذاشت و روز بعد محمود باصفهان رفت و در عمارت چہل ستون جلوس کرد و شاه مخلوع را در همانجا زندانی نمود.
طهماسب میرزایکی از فرزندان شاه سلطان حسین که هنگام محاصره اصفهان بمنظور تهیه سپاه بقزوین رفته بود چون از تسلیم پدر وخلع او واقف شد در قزوین تاجگذاری کرد سپس از دو لنین روس وعثمانی برای دفع فتنه متجاسبر قندهار کمک خواست ولی هیچکدام از این دو دولتمساعداتی در حق وی بعمل نیاوردند . شاه ماهه اسب ناچار باسترا باد رفت و از فتحعلی خان قاجار رئیس ایل اشاقه باش استمداد نمود . در این مدت محمودهم که جوانی بی بال و خون خوار بود پس از تصرف اصفهان بقتل وغارت مردم آنشهر که نیمه جانی از حوادث بدر کرده بودند پرداخت و متجاوز از ۳۰ نفر شاهزاده صفوی را کشت و اردوی او نیز همین معامله را در نواحی متصرفی بعمل آورد……