دانلود کتاب سقوط سرزمینهای درونی ایران اثر امیرحسین خنجی

به دنبال سقوط شوشتر شهر شوش مورد حمله قرار گرفت. شوش مهمترین شهر صنعتی خوزستان بود، جمعیتش ترکیبی از مسیحیان خوزی تبار و مزداستان ایرانی تبار بعلاوه جماعتی از یهودان بود. فرماندار شوش یکی از برادران هرمزان به نام شهریار بود، شوش از مراکز مهم صنعتی ایران بود و فرشها و پارچه های بافت شوش شهرت جهانی داشت.
و مردم شوش در برابر عربها پایداری کردند، و چندین بار از شهر بیرون آمده «با مسلمین درگیر می شدند و هر بار تلفاتی به آنها وارد آوردند». چون محاصره به طول انجامید خواربار شهر تمام شد و مردم در معرض هلاکت قرار گرفتند، و سران شهر از ابوموسا تقاضای مذاکره برای صلح و تسلیم شہر کردند. فرماندار شوش با ابوموسا وارد مذاکره شد، و یکی از شروط او با ابوموسا آن بود که به همه سران شهر – که هشتاد تن بودند. زنهار دهد. قرارداد صلح نوشته شد، و نام آن هشتاد تن نیز در قرارداد آورده شد، ولی فرماندار شوش نام خودش را نیاورد. پس از آن دروازه شهر گشوده شد و عربها وارد شهر شدند. از همه مردان شهر خواسته شد که خودشان را تسلیم کنند، و آنها چاره ئی جز این نداشتند. «ابوموسا به آن هشتاد تن زنهار داد ولی گردن خود فرماندار را زد، همه مردان شهر را کشت، اموال شهر را مصادره، و زن و بچه ها را سبی کرد….