داود پادشاه در سن پیری داود پادشاه بسیار پیر شده بود و هر چند او را ۱ با لحاف میپوشاندند، ولى گرم نمیشد. درباریان به او گفتند: «علاج تو در این است که یک دختر جوان از تو پرستاری کند و در آغوشت بخوابد تا گرم بشوی.» و سپس در سراسر کشور اسرائیل گشتند تا زیباترین دختر را برای او پیدا کنند. سرانجام دختری بسیار زیبا به نام ابیشک از اهالی شونم انتخاب شد. او را نزد پادشاه آوردند و او مشغول پرستاری از پادشاه شد، ولی پادشاه با او نزدیکی نکرد.
گفت: «آیا میدانی که ادونیا پسر حجیت، خود را پادشاه نامیده و پادشاه ما داود از این موضوع بی خبر است؟ اگر میخواهی جان خودت و پسرت سلیمان را نجات بدهی، آنچه میگویم، بکن. قل پیش داود پادشاه برو و به او بگو: ای پادشاه، مگر شما قول ندادید که پسر من سلیمان بعد از شما پادشاه بشود؟ پس
چرا حالا ادونیا پادشاه شده است؟ ۱۴ همان وقت که تو مشغول صحبت کردن با داود هستی، من هم می آیم و حرف تو را تأیید میکنم.» کلپس بتشبع به اتاق پادشاه رفت. داود پادشاه خیلی پیر شده بود و ابیشک از او پرستاری می کرد.
ابتشبع جلو رفت و تعظیم کرد. پادشاه پرسید: «چه میخواهی؟» آلیتشبع جواب داد: «ای پادشاه، برای این کنیزتان به خداوند، خدای خود قسم خوردید که بعد از شما پسرم سلیمان بر تختتان بنشیند؛ گلولى حالا ادونیا بجای او پادشاه شده است و شما از این موضوع بی خبرید. ۱۹ادونیا جشن بزرگی گرفته و گاوان و
ادونیا، مدعی تاج و تخت که پس از مرگ ابشالوم، پسر بعدی پادشاه به نام ادونیا که مادرش حجیت بود، به این اندیشه افتاد تا بر تخت سلطنت بنشیند. از این رو عرابه ها و عرابه رانان و یک گارد پنجاه نفره برای خود گرفت. ادونیا جوانی بود خوش اندام، و پدرش داود پادشاه در تمام عمرش هرگز برای هیچ کاری او را

دانلود رایگان اول پادشاهان
این کتاب کاملا رایگان برای دانلود قرار گرفته است
اگر فایل مشکل دانلود دارد گزارش ارسال کنید
اگر فایل را خلاف قوانین کپی رایت میدانید درخواست حذف ارسال کنید
این کتاب نه اسم نویسنده دارد و نه هیچ سندیت تاریخی. مایهی از بین بردن ارزش این وب سایت هست.