کتاب زندگی و زمانه شاه نوشتهی غلامرضا افخمی، یکی از آثار برجسته در حوزه تاریخ معاصر ایران است که به بررسی زندگی و دوران سلطنت محمدرضا پهلوی، آخرین پادشاه ایران، میپردازد. این کتاب که در دیماه ۱۳۸۷ در خارج از ایران منتشر شد، تلاشی است برای ارائهی روایتی جامع و چندوجهی از زندگی شخصی و سیاسی محمدرضا شاه، با تکیه بر اسناد تاریخی، مصاحبههای تاریخ شفاهی، و تجربههای زیستهی نویسنده. این اثر به دلیل رویکرد بیطرفانه و ساختار منظم خود، مورد توجه پژوهشگران، دانشجویان، و علاقهمندان به تاریخ معاصر ایران قرار گرفته است. در این مقاله، به معرفی کتاب، نویسنده، دیدگاههای او، محتوای کلی کتاب، و ارزیابی میزان صحت و سقم آن میپردازیم تا خوانندگان بتوانند با دیدی بازتر به مطالعهی این اثر بپردازند.
معرفی کتاب
کتاب زندگی و زمانه شاه با عنوان اصلی The Life and Times of the Shah، توسط انتشارات بهار و همچنین انتشارات دانشگاه کالیفرنیا منتشر شده است. این اثر در ۲۶ فصل و بیش از ۷۰۰ صفحه تنظیم شده و به پنج بخش اصلی تقسیم میشود: «پدر و پسر»، «دوران دشوار»، «دوران شکوفایی»، «انقلاب و طنز»، و «تبعید». هر بخش به دورهای خاص از زندگی محمدرضا پهلوی اختصاص دارد، از کودکی و تأثیرپذیری از پدرش رضاشاه تا سالهای پایانی زندگی در تبعید.
این کتاب با رویکردی تحلیلی و مبتنی بر تاریخ شفاهی، نهتنها به زندگی شخصی شاه، بلکه به بستر سیاسی، اجتماعی، و اقتصادی ایران در دورهی پهلوی دوم میپردازد. افخمی با استفاده از اسناد آرشیوی بنیاد مطالعات ایران و مصاحبههایی که خود در پروژه تاریخ شفاهی این بنیاد انجام داده، تلاش کرده تا تصویری چندوجهی از محمدرضا شاه ارائه دهد. این اثر به خواننده اجازه میدهد تا با در نظر گرفتن شرایط تاریخی و اجتماعی، خود به قضاوت دربارهی شخصیت و عملکرد شاه بپردازد.
در بخشی از این کتاب می خوانیم:
انقلاب سال ۱۳۵۷ ایران نقطه عطفی در تاریخ دنیا بود، البته نه در راستای تصوری که صاحب نظران از جهت حرکت تاریخ داشتند. اغلب صاحب نظران چنین می پنداشتند که انقلاب ها تاریخ را به پیش می رانند و بنابر این انقلاب ایران را نیز یکی از موارد پیشرفت به شمار آوردند. هیچ یک از آن ها نوع رهبری، ایدئولوژی، سازماندهی، راهبردیا راه و روش های این انقلاب را موشکافانه بررسی نکرد. اگر به نظر می رسید انقلاب را مؤمنان در مساجد یا اطراف آن ها به پیش میر انند، برداشت آن ها این بود که این انقلاب به واسطه ای نیازمند بوده است زیرا با گذشت سالها سیاست تجددگرایی باعث ایجاد جامعه ای دو لایه شده که در آن رویه ای از تجدد بر بخش گسترده ای از سنت سرپوش گذاشته است. شماری از آن ها می گفتند روی سخن آیت الله خمینی به اکثریت بزرگ سنتی است، ولی او در پی قدرت نیست؛ بلکه چون شخصیتی روحانی است، پس از سرنگونی استبداد، به احتمال زیاد قدرت را به نیروهای هوادار دموکراسی، چپ یا راست، می سپارد. هیچ کس گمان نمی برد که انقلابی به ظاهر مردمی سر آغاز حکومتی دینی باشد……
معرفی نویسنده
غلامرضا افخمی (۱۳۱۴-۱۴۰۳) پژوهشگر، دیپلمات، و استاد علوم سیاسی بود که در دورهی پهلوی دوم نقشهای مهمی در ساختار حکومتی ایران ایفا کرد. او متولد تهران بود و تحصیلات متوسطه خود را در دبیرستان البرز به پایان رساند. در سال ۱۳۳۳ برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت و در آنجا به مطالعهی علوم سیاسی پرداخت. افخمی پیش از انقلاب ۱۳۵۷، معاون وزیر کشور، استاد علوم سیاسی، و معاون رئیس دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی دانشگاه ملی ایران بود. او همچنین دبیرکل کمیته ملی پیکار با بیسوادی به سرپرستی اشرف پهلوی بود.
پس از انقلاب، افخمی ایران را ترک کرد و بهعنوان پژوهشگر ارشد و مدیر تحقیقات علوم اجتماعی و مطالعات بینالملل در بنیاد مطالعات ایران در مریلند فعالیت خود را ادامه داد. بنیاد مطالعات ایران، که با حمایت مالی اشرف پهلوی تأسیس شده بود، به پژوهش در زمینه تاریخ، فرهنگ، اقتصاد، و سیاست ایران اختصاص دارد. افخمی در این بنیاد، پروژهی تاریخ شفاهی ایران را هدایت کرد که شامل مصاحبه با شخصیتهای کلیدی دوران پهلوی بود. این پروژه، که منجر به انتشار یازده جلد کتاب شد، بهعنوان یکی از منابع مهم تاریخنگاری معاصر ایران شناخته میشود.
افخمی در آخرین مصاحبهی خود در سال ۱۴۰۱، تأکید کرد که بسیاری از روایتهای موجود دربارهی محمدرضا شاه تحت تأثیر گرایشهای ایدئولوژیک نویسندگان بوده و کمتر به واقعیتهای تاریخی و شرایط زمانه توجه کردهاند. او معتقد بود که کتاب زندگی و زمانه شاه تلاشی برای ارائهی روایتی بیطرف و مبتنی بر اسناد است.
دیدگاه نویسنده
غلامرضا افخمی در نگارش زندگی و زمانه شاه رویکردی بیطرفانه و غیرمتعهد را دنبال کرده است. او در مقدمهی کتاب تأکید میکند که عنوان «زندگی و زمانه شاه» به معنای تمرکز بر بستر تاریخی و اجتماعیای است که شاه در آن عمل میکرد، نه صرفاً زندگینامهی شخصی او. افخمی معتقد است که برای درک عملکرد محمدرضا پهلوی، باید او را در تعامل با محیط سیاسی، اقتصادی، و اجتماعی زمانهاش بررسی کرد.
دیدگاه افخمی در این کتاب، تا حدی متأثر از تجربههای شخصی او بهعنوان یکی از مقامات حکومتی در دورهی پهلوی است. او از نزدیک با ساختار سیاسی و اجتماعی آن دوران آشنا بود و به همین دلیل، تحلیلهایش از عمق و جزئیات برخوردار است. بااینحال، افخمی تلاش کرده تا از قضاوتهای صریح و جانبدارانه پرهیز کند و بهجای آن، خواننده را به سمت تحلیل مستقل سوق دهد. او در مصاحبهای اظهار داشت که بسیاری از نویسندگان دیگر، تحت تأثیر گرایشهای سیاسی یا ایدئولوژیک، تصویری یکجانبه از شاه ارائه دادهاند، درحالیکه او سعی کرده با تکیه بر اسناد و مصاحبههای معتبر، روایتی متعادلتر ارائه کند.
دیدگاه کلی کتاب
کتاب زندگی و زمانه شاه به بررسی زندگی محمدرضا پهلوی از کودکی تا مرگ او در تبعید میپردازد. بخش اول، «پدر و پسر»، به تأثیر رضاشاه بر شخصیت و خلقوخوی محمدرضا میپردازد و نقش عوامل محیطی مانند دایهی ایرانی، معلم فرانسوی، و تحصیل در مدرسهی لو روزه سوئیس را بررسی میکند. بخش دوم، «دوران دشوار»، به دههی اول سلطنت محمدرضا، از جمله بحران آذربایجان، ملی شدن صنعت نفت، و کودتای ۲۸ مرداد اختصاص دارد. بخش سوم، «دوران شکوفایی»، به اصلاحات انقلاب سفید، نقش زنان در جامعه، و جشنهای ۲۵۰۰ ساله میپردازد. بخش چهارم، «انقلاب و طنز»، به تحلیل عوامل منجر به انقلاب ۱۳۵۷ اختصاص دارد و بخش نهایی، «تبعید»، به سالهای پایانی زندگی شاه در خارج از ایران میپردازد.
این کتاب نهتنها به زندگی شخصی شاه، بلکه به پویاییهای سیاسی، اجتماعی، و اقتصادی ایران در دورهی پهلوی دوم توجه دارد. افخمی با استفاده از اسناد آرشیوی و مصاحبههای تاریخ شفاهی، تلاش کرده تا تصویری جامع از چالشها و دستاوردهای این دوره ارائه دهد. او بهویژه به نقش عوامل خارجی، مانند دخالت قدرتهای بزرگ در امور ایران، و عوامل داخلی، مانند نقش روحانیت و حزب توده، پرداخته است.
ارزیابی صحت و سقم
ارزیابی صحت و سقم کتاب زندگی و زمانه شاه نیازمند بررسی چندجانبه است. از یک سو، این کتاب به دلیل تکیه بر اسناد بنیاد مطالعات ایران و مصاحبههای تاریخ شفاهی، از اعتبار قابلتوجهی برخوردار است. افخمی بهعنوان کسی که خود در ساختار حکومتی پهلوی حضور داشته، دسترسی منحصربهفردی به اطلاعات و منابع دستاول داشته است. این موضوع باعث شده که کتاب جزئیات ارزشمندی دربارهی تصمیمگیریهای سیاسی و اجتماعی آن دوره ارائه دهد.
بااینحال، برخی منتقدان معتقدند که نزدیکی افخمی به دربار پهلوی ممکن است بر بیطرفی او تأثیر گذاشته باشد. اگرچه او تلاش کرده تا روایتی متعادل ارائه دهد، اما برخی تحلیلها ممکن است به نفع رژیم پهلوی تفسیر شوند. برای مثال، تأکید زیاد بر نقش عوامل خارجی در انقلاب ۱۳۵۷ ممکن است از توجه به عوامل داخلی مانند نارضایتیهای اجتماعی کاسته باشد. همچنین، در مقایسه با آثاری مانند نگاهی به شاه نوشتهی عباس میلانی، کتاب افخمی از نظر سبک نگارش و جذابیت برای مخاطب عام کمی خشکتر به نظر میرسد، هرچند از نظر پژوهشی همچنان معتبر است.
از منظر تاریخی، بخشهایی از کتاب که به کودتای ۲۸ مرداد یا نقش روحانیت در انقلاب میپردازد، ممکن است با روایتهای دیگر مانند کتاب پاسخ به تاریخ محمدرضا پهلوی تفاوتهایی داشته باشد. این تفاوتها نشاندهندهی زاویه دید متفاوت نویسندگان است و لزوماً به معنای نادرستی نیست، بلکه خواننده باید با مطالعهی منابع مختلف به تحلیل جامعتری برسد.
نتیجهگیری
کتاب زندگی و زمانه شاه نوشتهی غلامرضا افخمی یکی از منابع ارزشمند برای درک تاریخ معاصر ایران و زندگی محمدرضا پهلوی است. این اثر با تکیه بر اسناد تاریخی و تاریخ شفاهی، روایتی جامع و چندوجهی ارائه میدهد که برای پژوهشگران و علاقهمندان به تاریخ ایران جذاب است. اگرچه برخی ممکن است دیدگاه افخمی را به دلیل سابقهی او در رژیم پهلوی جانبدارانه تلقی کنند، اما رویکرد تحلیلی و بیطرفانهی او ارزش این کتاب را بهعنوان منبعی معتبر حفظ کرده است. پیشنهاد میشود علاقهمندان به تاریخ سیاسی ایران این کتاب را مطالعه کنند و با مقایسهی آن با سایر منابع، به دیدی جامعتر از این دورهی تاریخی دست یابند.