زیر دندان سگ مجموعهی یازده داستان کوتاه است که در سال ۱۳۴۳ توسط چاپ بهمن منتشر گردید.
اولین داستان مجموعهی «زیر دندان سگ» سوزن نام دارد. در این داستان نیز مانند دیگر داستانهای این مجموعه موضوعی که دستمایه و به قول رضا قاسمی مادهی خام کار ادبی است، مسئلهای ساده است. اتفاقی نه چندان پیچیده که شاید بتوان گفت حتی درزمان خودش بارها در موردش گفته شده.
ماجرای کثافتکاری مالی در ردههای بالا و آموزش آن به پایین دستیها. آدمهای زالو صفت که هریک با رعایت سلسله مراتب همدیگر را میدوشند. اما چیزی که کار فرسی را متمایز میکند از آثار دیگران، نحوهی گفتن است. آن حالت بیتفاوت و از همه جا بیخبر سرباز و وقاحت آشکار فرمانده، چنان برجسته مینمایاند که آدم (یعنی دقیقن خود من، شاید دیگران نظری غیر از این داشتند) خیال میکند اول بار است که با چنین واقعهای برخورد میکند. کاری که فرسی انجام میدهد شبیه کاری است که یک محقق علوم آزمایشگاهی میکند، برشی ریز از یک بافت سرطانی را زیر میکروسکوپی با قدرت بزرگنمایی زیاد مقابل ما میگذارد و این طور از رشد ناموزون اجتماع پرده بر میدارد.
او برای بیان گند و کثافات محیطش سراغ فجایع بزرگ انسانی نمیرود. چیز آزار دهنده، بیماری، فقرو همهی درها و زخمها در خود آدمهاست و آنها این همه را با خود این طرف و آنطرف میبرند. آنجا که راوی اول شخص است، مانند داستانit was better than noting ما با ذهنیات راوی مواجه میشویم. افکاری که انعکاسش همان رفتارهای اجتماعی است که آدمهای دیگر داستانهای فرسی (در این مجموعه) دارند. همان تلخی که با زبانی معترض و کینهجو بیان میشود.
به طور کلی زبان در آثار فرسی نقشی برجسته دارد. از آنجا که شخصیتهای این مجموعه داستان آدمهایی متوسط و از عوام هستند، دانستن زبان عامیانه لازم است. از طرفی قرار دادن این زبان کنار آن شیوهی مدرن روایت، کاری ساده به نظر نمیآید. حتا من تصور میکنم وقتی نویسنده بخواهد دشواریها، تلخیها، تنهایی بزرگ آدمهایی که کنار هم هستند و خیلی از فجایعی که انسان دچارش هست را در قالب یک شخصیت روشنفکر بیاورد و از زبان او بازگو کند بسیار سادهتراست. چرا که ما انگار عادت داریم روشنفکر جماعت معترض باشد یا انتقاد کند یا حتا نق بزند.
اما وقتی میخواهیم این همه را از زبان آدمی معمولی، افسر وظیفه ، کارگر بیکار، اصلن مردی که توی اتاقش نشسته و دارد نقاشی کشیدن برادر کوچکش را نگاه میکند، بیان کنیم و آنها را در موقعیتهایی بسیار ساده و نه بغرنج و پیچیده قرار دهیم و بخواهیم در چنین چهارچوبی دردی بزرگ را تعریف کنیم کاری دشوار است، خصوصن این که در این قالب نخواهیم شعار بدهیم و آدمها را به دو گروه پولدار بد و بیپول خوب تقسیم کنیم، به ویژه اگر بخواهیم لحنی بیطرف و گزارشی داشته باشیم.
آدمهای فرسی پیوسته در حال فرارند. اما این گریز آدمهای فرسی از چیست؟ آیا این هم نوعی اعتراض است. انتقاد از آنچه جریان دارد؟ و جا گذاشتن آن و رفتن به سمتی دیگر؟ یا بیاعتنایی؟ شانه بالا انداختن و فاصله گرفتن؟ یا فرار از واقعیت جاری و پناه بردن به دنیایی خیالی، جایی که همه چیزش غیر از آنچه باشد که هست؟
شخصیتهای فرسی ناباورند و این ناباوری حالتی از امید را در آنها ایجاد میکند اما این امیدواری نه به خاطر آرزوی فردایی بهتر که در واقع یک جور خود فریبی است و در نظر نگرفتن آنچه حالا در حال وقوع است. در داستان «سوزن» افسر وظیفه بیخبر است و آنجا هم که به فساد فرماندهاش واقف میشود انگار باور ندارد یا باز میخواهد خودش را به بیخبری بزند تا شریک جرم نباشد. در داستان «سایهی زنده» هم دزدی که به کاهدان زده باور ندارد به پست کسی خورده که از خودش هم بیچیزتر است. وقتی هم میفهمد با شنیدن صدایی میگریزد.
در «استخوان سوختهها» پدر مدام بشارت فردایی آسوده را به پسرش میدهد و پسر که آیینهی تمام نمای پدر است و انگار بخشی از ذهن هنوز بیدار اوست، در سکوت دندان قروچه میرود و چنین فردایی را باور ندارد.
پدر تا آخر داستان میگوید که وضع بهتر میشود و از واقعیت گریزان است. داستان «پات» هم ماجرای آدمی است که میخواهد در لاک تنهایی خودش باشد. در خانهاش را میزنند و او به خیال این که یکی از رفقایش باشد، در را باز نمیکند. آدمی محبوس در خانه از بیرون بیخبر است و واقعیت جاری را نمیداند. در پایان داستان معلوم میشود کسی که پشت در بوده برادر بزرگتر وی است. در آخر داستان باز با گریز راوی مواجهایم. اینبار او به زیر ملافه میخزد و خودش را به خواب میزند.
خیال میکنم اگرچه لحن داستانهای فرسی لحنی معترض است و آدمهایش گاه برخوردی تند و عصبی از خود نشان میدهند چنان که نظیرش را در «سنگ رنگی» یا «درسوگ بستری که برچیده شد» میبینیم و حتا فراوان با جملاتی برمیخوریم که اشارهی مستقیم به حالت خشم دارند، اما در نهایت همین افراد پایش که بیوفتد مثل لاک پشت در خودشان فرو میروند و انگار در ته وجودشان هیچ امیدی به تغییر ندارند