کتاب پنجاه و پنج یا ۵۵ اثر علی دشتی در سال هزار سیصد پنجاه و چهار توسط انتشارات امیرکبیر بچاپ رسید.
کتاب ۵۵ علی دشتی کتابیست تاریخی و به نوعی کتابی سفارشی برای خاندان سلطنتی چرا که لحن نویسنده و میتوان گفت گزارشکر همراه با مدح و تمجید است از ۵۵ سال سلطنت پادشاهی پهلوی که پس از نشر کتاب مورد پسند دربار و توسط شورای دانشگاه تهران به ایشان جایزه دکترای افتخاری کردن و این موجب نارضایتی عده ای و بلعکس دنبال کنندگانی نسبت به قلم و راهی که دشتی رفت ایجاد شد که در میان این مخالفان و موافقان افرادی مشهوری نقد مثبت و منفی دادند.
یکی از این اهالی شخص احسان طبری بود که نوشت افرادی چون دشتی و رضا زاده و تقی زاده قلم را برای در اختیار داشتن لذتهای زندگی ارزان فروختن.
در قسمتی از این کتاب می خوانیم:
یکی از غروبهای اندوهگین بیست و سوم یا بیست و چهارم فروردین بود. دقایق و ساعات زندان همه غمناک و تیره اند اما نزدیکی غروب و رسیدن شب های پر از کابوس آنرا غمناکتر میکند.
پاسبان محافط در زندان انفرادی را گشود و دو تن از ماموران تامینات وارد شدند. دیدن آنها شوم و با دلهره همراهست.هرچند بر لب تبسم داشته باشند و سخنانانشان با تعارف و انجام مراسم ادب توام باشد. انها دسته کلیدهای خانه ام را میخواستند شاید در سیمایم اثار تگرانی و اضطراب مشاهده کردند از اینرو با چرب زبانی و ملاطفت کفتند: نگران نبشاید این رسم و عادتست باید تفتیشی ظاهرا صورت گیرد. نسبت بشما سوء قصدی در کار نیست.
دو سه روز پیش دو نفر از همین عمله موتی به خانه ام امده و با همین لهجه مودب و تعارف امیز بدیدار رئیس تامینات دعوتم کردند و از شهربانی بزندان قصر آوردند و بجای مجرمینم نشاندند.اکنون دسته کلیدها را گرفته تا در زندگانی خصوصی و محرمانه ام وارد شوند شاید برگه ای از خطای ناکرده بدست اورند. ان روزیکه تیمورتاش از مقام وزارت دربار معاف شد درباره ی وی سوء قصدی نبود و مصلحت اقتضا میکرد که بر سر این کار نباشد ولی پس از ان چند روز پس از ان راه زندان در پیش گرفت و سپس دو محاکمه یکی پس از دیگری ترتیب یافت و رفیق شفیق و همکار صمیمی او پشت دیوان محاکمه نشست تا حکم محکومیت ویرا صادر کرد. انچه مطالعه کردید بخشی از صفحه نخستین کتاب پنجاه و پنج اثر علی دشتی است که توسط نشر جاویدان بچاپ رسیده است و پس از انقلاب تجدید چاپ نگشت