دانلود کتاب یادداشت های بدون تاریخ اثر جواد مجابی

میش غدار و کرک نابکار هواگرگ و میش است، نه چندان روشن که همه چیز را بتوان بخوبی دید و نه چندان تاریکی که گوسفندی را بر سر چشمه نبینیم.
گوسفند بر سر چشمه ایستاده است و کهگاه آب مینوشد و بی تابانه در آرزوی آنست که قصه نویس دست به کاری بزند و ماجرایی خلق کند و او را از این بلاتکلیفی سحرگاهی نجات دهد. .
قصه نویس که در هوای گرگ و میش غالبا خواب است، آن روز بر اثر عذاب وجدان ناشی از ولگردی و شبگردی و برای سروسامان دادن به قضیه کرک و میش، خواب را برخود حرام می کند و بلافاصله دست به کار می شود…
میش محترم که بالادست رود، بر سر چشمه ایستاده، بزحمت حضور در جانور را از فراسوی تپه ها میاید. جنبندگان نزدیک می آیند، معلوم می شود که دو گرگ خونخوارند که با تکیه بر شایعه رزق مقسوم. در جستجوی سبزی هرروزه هستند. آنها سلاله لاله به راه خود ادامه میدهند و گاهی سری به ملفی فرود می آورند که از طبیعت کرکاله آنها بعید است.
، در چند سالی که از قضیه گرگ و میش مندرج در کتب دبستانی گذشته…