مجموعه سه گانه کتاب اسکندر مقدونی در قالب رمان به شرح زندگی و فتوحات و حوادث پس از مرگ اسکندر مقدونی می پردازد. منتقدان تصویرپردازی ماری رنولت از شخصیت اسکندر در این مجموعه را بیش از حد رمانتیک و تطهیرشده یافتند. عناوین این سه جلد عبارتند از:
• Fire from Heaven (ترجمه شده با عناوین اخگرپردیس و شعله آسمانی)
• The Persian Boy (ترجمه شده با عنوان پسر ایرانی)
• Funeral Games (ترجمه شده با عنوان مراسم تشییع)
شعله آسمانی یا اخگر پردیس، سرگذشت اسکندر جوان را از کودکی تا بیست سالگی یعنی زمانی که بر جای پدر مقتولش شاه فیلیپ نشست ، روایت می کند. پسر ایرانی به تسخیر شاهنشاهی هخامنشیان می پردازد و مراسم تشییع به حوادث پس از مرگ اسکندر اختصاص داده شده است.
کتاب نخست اسکندر مقدونی یا همان شعله آسمانی، سال هایی که اسکندر بین ستایش پدرش ، بیزاری از او و عشق به او درمانده بود. اسکندر از عشق حسادت آمیز و نابودکننده مادرش ، المپیاس حذر می کند. به روزهای دور می اندیشد و اسبش ، بوکفال را تربیت می کند. روزگاری که ارسطو آموزگار خصوص او شد، آنگاه با جوانی به نام هفستیون دوستی ای عمیق بر قرار کرد، کسی که مقدر بود نقش مهمی در زندگی او ایفا کند. رمان با قتل فیلیپ و آماده شدن اسکندر برای کشورگشایی خاتمه می یابد. ماری رنولت در اقدامی جنجالی، خطیب نامی آتن، “دموستن” را در این رمان فردی متکبر، بزدل، و کینه جو تصویرپردازی می کند.
این رمان در واقع رابطهٔ پیچیدهٔ اسکندر جوان با پدرش، فیلیپ دوم مقدونیه، و مادرش، المپیاس؛ تعلیم و تربیت او به دست فیلسوف بنام، ارسطو؛ و دلبستگی اش به یار و همدم و ملازم همیشگی اش، هفستیون را به تصویر می کشد. کارگردان بزرگ سینما، “الیور استون” برای ساخت فیلم “اسکندر” الهامات فراوانی از این رمان گرفته است. این کتاب برای جایزهٔ لاست مَن بوکر سال ۱۹۷۰ نامزد شد، اما به کسب آن نایل نشد.
جلدم کتاب اسکندر مقدونی یا همان کتاب پسر ایرانی، رمانی است تاریخی که سرگذشت داریوش سوم و اسکندر را توصیف می کند. ماری رنولت در این رمان تاریخی، سست پایگی دستگاهی را نمودار می کند که با همه شکوهمندی و زرق و برق و زیبایی، مانند یک خانه زیبای مقوایی به سرعت فرو می ریزد و به بیگانگان مجال می دهد که مدت دو قرن و نیم، ایران را میدان تاخت و تاز خود کنند. جنگ ها، محاصره ها، تحریک ها، توطئه ها و کین توزی های مربوط به جریان لشکر کشی “اسکندر”، با رنگ و روی دیگری خود را در این رمان آشکار می کنند.
نویسنده با این که به شیوه ای روان و لحن طبیعی و بی تکلف طنزآمیز سخن می گوید، در سراسر این کتاب، افزون بر این که از حمله مستقیم به مقام داریوش و انتقاد صریح از دستگاه وی خودداری کرده، همه القاب احترام آمیزی را که درباره شاه به کار می رفته، همچنین تمامی رسوم نزاکت آمیز درباری را به زبان قلم آورده و ضمن شرح داستان تنها به ذکر وقایع اکتفا کرده است. داستان کتاب از زبان خواجه ای ایرانی به نام “باگواس” روایت می شود و دربارهٔ زندگی اسکندر مقدونی، خود باگواس و رابطهٔ آن هاست. به گفتهٔ رنولت، او رویدادهای کتاب خود را از نوشته های تاریخ نگارانی چون کورسیوس، بطلمیوس و آریستوبل گرفته است.
سلام خیلی ممنون بابت کتاب های نفیس