کتاب انقلاب اثر هانا آرنت با ترجمه ی عزت الله فولادوند در ۴۰۴ صفحه توسط نشر خوارزمی چاپ شده است
هانا آرِنْت در کتاب کوچک ولی قابل توجهِ خود به تحلیلی سیاسی از انقلاب سال ۱۹۵۶ مجارستان و ارتباط آن با ماهیت حکومتی شوروی [سابق] دست زده که بدون شک امروز نیز با توجه به تحولات سال های اخیر در شوروی [سابق] به رهبری گورباچف حایز اهمیت است. این کتاب به خواننده کمک می کند تا با نگریستن به برخی از وجوه سیاست شوروی در سی سال قبل با شناختی عمیق تر ـ و نه صرفا با تکیه به گزارش های خبریِ عمدتاسطحیِ ترجمه شده از مطبوعات غربی ـ به مقایسه ای ضروری پرداخته و به تحلیل واقع بینانه تری از سیر وقایع امروز شوروی دست یازد. مهم ترین وجهِ مورد تأکید هانا آرِنْت در تحلیل او از حکومت شوروی «بحران جانشینی» است. بی ثباتی ای که پس از درگذشت یک رهبر تا هنگام انتخاب و تثبیت رهبر بعدی رخ می دهد، به تدریج تبدیل به فرآیندی معمول در نظام سیاسی شوروی شده است.
هانا آرنت در کنار برخورداری از حسن نیت، بسیار منتقد جدی تری نسبت به برک در زمینه ی انقلاب فرانسه بود. در کتاب انقلاب، آرنت این ادعای تحریک آمیز را مطرح کرد که انقلاب آمریکا اگرچه نتوانست جهان را با شعله های خود به آتش بکشد، اما در واقع بلند پروازانه تر از انقلاب فرانسه است. به این ترتیب کتاب “انقلاب” اثری از دوگانگی است.
آرنت ادعا کرد که انقلاب فرانسه کشمکش بر سر کمبود و نابرابری است ، در حالی که انقلاب آمریکا تلاش می کرد آزادی سیاسی را تأمین کند. آمریکایی ها ذهنیت مدنی بیشتری داشتند ، در حالی که فرانسوی ها درگیر آزادسازی از چنگال یک ستمگر بودند. درماندگی انگیزه ی اصلی فرانسوی ها بود ، زیرا در حالی که انقلابیون فرانسه مردانی صادق بودند، وظیفه غیرممکن خود را، رفع بدبختی توده ها از طریق ابزارهای سیاسی تعیین کرده بودند. آمریکایی ها ، که در سرزمین نعمت های فراوان زندگی می کنند و دارای یک سنت آزادی محور هستند ، در تلاش بودند تا یک کشور منحصر به فرد ایجاد کنند و انقلاب خود را مدنی تر کنند. این اهداف عمومی بود که سبب شد “آرنت” آن را بر اهداف مادی انقلاب فرانسه ترجیح بدهد.
در بخشی از کتاب انقلاب هانا آرنت می خوانیم:
ما در اینجا با مساله جنگ سرو کار نداریم. استعاره ای که ذکر کردم محصول نظریه وضع طبیعی است. از بیان نظریه و استعاره غالبا برای این منظور استفاده شده است که جنگ و خشونت ناشی از جنگ را به دلیل شری که از ابتدا در ذات امور مربوط به آدمی به ودیعه رفته و نخستین جلوه آن آغاز تبهکارانه تاریخ بشر است، توجیه کنند. ولی استعاره و نظریه مذکور با مساله انقلاب بیشتر ارتباط دارد چون انقلاب تنها رویداد سیاسی است که ما را مستقیما به گونه ای پرهیز ناپذیر با مساله بدایت و آغاز روبه رو می کند. انقلاب به هر نحو که تعری شود،فقط به معنای دگرگونی نیست. انقلاب های عصر جدید نه با Motatio rerum تاریخ روم قدر مشترکی دارند، نه با stasis یونانی یعنی کشمکش و شورش در دورن دولت شهرها، و نه معادلند با آنچه افلاطون metabolai می خواند یعنی تبدیل نیمه طبیعی صورتی از حکومت به صورت دیگر، یا با آنچه پولوبیوس politeion anakuklosis می نامید یعنی دور یا چرخه ی ۳ معینی که امور بشری به علت آنکه همیشه از کرانی به کران دیگر می رود، در دامنه ی آن محدود می گردد.