شاهرخ مسکوب

نام کامل : شاهرخ مسکوب
تاریخ تولد : 20 دی 1304
تاریخ وفات : 23 فروردین 1384

شاهرخ مسکوب در سال ۱۳۰۴ خورشیدی در بابل متولد شد و دوره ابتدایی را در تهران و در مدرسه علمیه پشت مسجد سپهسالار گذراند.

او از کلاس پنجم ابتدایی مطالعه رمان و آثار ادبی را شروع کرد. سپس در اصفهان ادامه تحصیل داد. پس از پایان تحصیلات دبیرستان در سال ۱۳۲۴ از دبیرستان ادب اصفهان به تهران آمد و در رشته حقوق دانشگاه تهران مشغول به تحصیل شد و در همین سال ها بود که به روزنامه «قیام ایران» رفت و به تفسیر اخبار خارجی پرداخت که این «اولین کار نویسندگی» او بود.

علاوه بر این، مِسکوب در این سال ها زبان فرانسه را آموخت. گرایش او به جریانات چپ و اشتیاق فراوانش برای دانستن اطلاعات روز و مطالعه مطبوعات چپ فرانسه، یکی از اصلی ترین انگیزه های او در این زمینه بود.

«شاهرخ مسکوب»، یکی از آن چهره های ماندگار غریب و رنج دیده ی ادبیات ایران است. او اندیشمند و نویسنده ی بزرگی است که چه در ایران و چه دوران مهاجرتش به فرانسه، زندگی تلخ و پرفراز و نشیبی داشته است.

مسکوب یکی از بزرگ ترین شاهنامه پژوهان ایران شناخته می شود.

مسکوب در طول زندگی خود، علاوه بر این که نویسنده و پژوهش گر بزرگی بود، در فعالیت های سیاسی دوران هم شرکت می کرد. تاجایی که پیش از وقوع انقلاب از سمت دولت وقت، دو بار دستگیر شد و به زندان افتاد. هرچند دستگیری او مدت زیادی طول نکشید و بار اول تنها بیست و چهار ساعت و بار دوم یک ماه در زندان بود. با این حال اسارت و زندان واقعی برای مسکوب، جامعه ای بود که در آن زندگی می کرد و تلاش هایش برای بهبود وضعیت اجتماعی و سیاسی مردم به نتیجه نمی رسید.

خودش می گوید «ما ایرانی ها مردمی هستیم که پرسش نمی کنیم، در عوض پاسخ همه چیز را داریم. اهل دین و شیفته ایمانیم، نه مرد فلسفه و تفکر».

برای کسی مثل مسکوب دیدن جهل و بی خبری مردم رنجی بود که او را بی تاب می کرد. او با امید به ایجاد به تغییر در اندیشه و زندگی مردم می نوشت. فعالیت های سیاسی اش هم دستاویزی بود تا شاید به وسیله ی آن بتواند تغییری ایجاد کند. اما پس از وقوع انقلاب، شرایط مسکوب از پیش هم سخت تر شد. او حالا دیگر حتی نمی توانست عقاید و افکارش را بنویسد و منتشر کند.

«در ایران آدم حس می کند همه چیز عوض شده و با این همه یک چیز عوض نشده، یک چیزی که نمی دانم چیست، ولی حس می شود که هست و مثل همیشه است».

پس با دل شکستگی کشور را ترک کرد و در مدرسه ی مطالعات اسلامی پاریس مشغول به کار شد. وقتی این مدرسه هم تعطیل شد، مسکوب مجبور شد در عکاسی خواهرزاده اش کار کند. و این یکی از دردناک ترین دوران زندگی این مرد بزرگ و فرهیخته است. شرایط دردناک و سخت زندگی مسکوب در این دوران خیلی از دوستان و چهره های ادبی ایران را متاثر کرده بود.

مسکوب به صورت پاره وقت با پروژه تاریخ شفاهی ایران هم همکاری هایی را انجام داد و مصاحبه از چندین شخصیت سیاسی اجتماعی مانند هوشنگ نهاوندی را عهده دار بود.