من، سرهنگ بازنشستۀ حسینقلی سررشته، در طول مدتی که در خدمت ارتش بودم، کارهایی را که در هر هفته انجام می دادم در دفتری یادداشت می کردم. پس از کودتای 28 مرداد 1332 و زندانی شدن من، یادداشت ها را که شامل بسیاری از مطالب نگفتۀ دورۀ 1310 تا 1334 است، حدود 25 سال مخفی کردم.
پس از انقراض سلطنت پهلوی و ایجاد جمهوری اسلامی با مطالعۀ کتاب های توطئۀ ربودن و قتل سرتیپ محمود افشارطوس نوشتۀ آقای محمد ترکمان و جنبش ملی شدن صنعت نفت نوشتۀ آقای سرهنگ غلامرضا نجاتی و خاطرات سیاسی و نظامی سرهنگ ستاد غلامرضا مصور رحمانی متوجه شدم بعضی مطالبی که در این کتاب ها نوشته شده با واقعیت تطبیق ندارد.
از آنجا که نویسندگان محترم این سه کتاب نیز درخواست کرده بودند کسانی که شاهد و ناظر وقایع سال های 31 و 32 بوده اند، اطلاعات و مشاهدات خود را منتشر سازند تا پرده از روی حقایق کنار رود، تحریف ها برملا شود و دروغ ها آشکار گردد، درصدد برآمدم که به سراغ آن یادداشت ها بروم و به کمک حافظۀ خود و دوستانی که از آن وقایع خاطراتی دارند و با استفاده از کتاب های مستند دیگر و روزنامه های سال های 31 و 32 گوشه هایی از وقایع آن سال های بحرانی را روشن کنم و به درخواست نویسندگان آن سه کتاب نیز پاسخ مثبت دهم.
آنچه شما در این کتاب می بینید، رویدادهایی است که خود شاهد آن بوده ام، از جمله واقعۀ نهم اسفند 31، کشف توطئۀ قتل سرتیپ محمود افشارطوس و سپس مقابله با کودتای 25 و 28 مرداد 32.»
به نظر سررشته، عامل اصلی کودتانی 25 و 28 مرداد سرتیپ تقی ریاحی بود که با چهرۀ مزورانه ای که داشت مدتی هم در دولت موقت مهدی بازرگان به پست وزارت جنگ (بعدا دفاع) رسید.