کتاب شادترین کودک محله اثر هاروی کرپ است که در آن استفاده از روش های شرح داده شده را زمانی که فرزندتان تقریبا 9 ماهه است باید آغاز کنید. استفاده از این روش ها، زمانی که فرزندتان هنوز خیلی کوچک است، به شما کمک می کند بسیاری از مسایل را قبل از وقوع جلوگیری نمایید. اما حتی اگر دیرتر شروع کردید، به شما قول می دهم، که خواهید فهمید. رویکرد آمده در کتاب شادترین کودک محله هر روزه کمک و یار شما خواهد بود تا بتوانید تولد 4 سالگی او را به خوبی بگذرانید. در حقیقت اغلب پدرها و مادرها معتقدند، حتی این مهارت ها رابطه آن ها را با بچه های بزرگ ترشان، رییس تان، همسایه شان و حتی با پدران و مادران خودشان بهبود بخشیده است.
کتاب شادترین بچه محله به قلم هاروی کارپ با راهنمایی هایی کاربردی و آسان به شما می آموزد که چطور نوزادان و کودکان نوپای خود را در کمترین زمان بخوابانید؛ بدون شک این شگفت انگیز است!
آیا از گریه های گوش خراش فرزند خود در نیمه های شب، آن هم درست هنگامی که صبح زود قرار کاری مهمی دارید به تنگ آمده اید؟ آیا نمی توانید کودک خود را آرام کنید؟ پس کتاب فوق العاده ی شادترین بچه محله (The happiest baby on the block) را بخوانید. این کتاب با ارائه توصیه ها و اطلاعات مربوط به مراقبت از نوزادان به شما کمک می کند تا فرزند دلبند خود را به خوابی شیرین و سرشار از آرامش دعوت کنید.
همه ی کودکان گریه می کنند، اما بیشتر مادرها و پدرهای کم تجربه، مهارت کمتری برای آرام کردن آن ها دارند؛ چرا که متأسفانه اغلب آثار راهنمای والدین مانند کتاب های آشپزی ناقص هستند. آن ها قنداق کردن، تکان دادن و موارد مشابه را توصیه می کنند، اما دقیقاً آموزش نمی دهند که چگونه هر کدام را انجام دهید یا چگونه آن ها را با هم ترکیب کنید.
یکی از نکات مهم قنداق در آن است که مانند یک آغوش گرم عمل می کند. به جز این، قنداق فواید دیگری هم دارد از جمله اینکه می توانید چند دقیقه فرصت داشته باشید تا استراحت کنید، یک وعده غذایی بپزید یا به حمام بروید.
در بخشی از کتاب شادترین بچه محله می خوانیم:
زمانی که وارد دانشگاه پزشکی شدم، عقیده ام بر این بود، هنگامی که کودکان جیغ می کشند نشانه نفخ معده است. و برای تسکین آن دو شیوه: طبیعی مانند آغوش گرفتن، تاب دادن، پستانک و شیوه پزشکی مانند داروهای مسکن، شربت ضد انقباض و تشنج، قطره نفخ معده به کار گرفته می شود. متاسفانه روش های طبیعی ۲۰% مواقع موثر نبود و روش پزشکی اغلب بی فایده بود یا مشکلات خطرناکی را ایجاد می کرد. دادن مسکن اشتباه بود، داروهای ضد انقباض به کما و مرگ منجر می شد، و قطره های نفخ مانند آب بود
تا سال ۱۹۷۸ من یک پزشک متخصص کودکان دوره دیده بودم، با این حال از درمان دل دردهای۱ شدید کودکان کاملا عاجز بودم. و خیلی زود ناتوانی من به ترس و وحشت تبدیل شد. هنگام کار در تیم کودک آزاری یو سی اِل اِی دانشگاهی معروف در لس آنجلس، نوزادانی را دیدم که به دلیل گریه شدیداً آسیب دیدند و یا فوت کردند. اما فکر نکنید پدران و مادران نوزادان آسیب دیده افراد بدی هستند.
اکثرا آنها والدین جوان، خسته، نگران و عصبی بودند که تحت اضطراب جیغ های بی امان نوزاد از پا در آمدند. تعجب آور بود که پیشرفت علمی هنوز برای مشکل معمولی در عین حال نگران کننده دل دردهای شدید راه حلی نداشت. شروع به خواندن همه مطالبی کردم که سرنخ هایی درباره شرایط اسرار آمیز این مسئله می داد. به زودی دو حقیقتی را درباره این موضوع یافتم که ترس من را به امید تبدیل کرد.