پسری روی سکوها نوشته حمیدرضا صدر، وقایع نگاری چهار دهه از فوتبال ایران است. صدر در این کتاب، تاریخ فوتبال و نوستالژی های ذهنی ایرانی ها را با هم درآمیخته و با سبکی داستان گونه و زبانی دراماتیک و شیرین داستان فوتبال ایران را در گذر زمان از دهه چهل تا هشتاد بازگو کرده است: سه روز پس از سیزده به در. اولین رویارویی دشمنان بزرگ پس از انحلال شاهین. با بازگشت پرویز دهداری، این بار به عنوان مربی پرسپولیس در نخستین دیدار با تاج. مقدمه ای بر تاریخ و دیباچه ای بر تب های بالا. آغاز بازی های گاهی تماشایی و گاهی مقوایی. اولین نبرد تب وتابی ندارد. بی اثر است و بدون شور. خنثی است و بی حس وحال. داریوش مصطفوی که از تهران جوان راهی تاج شده از معدود بازیکنانی بوده که درخشیده. چندباری دروازهٔ هادی طاووسی را تهدید کرده. حسین فرزامی و مرتضی شُرکا از قدیمی های تاج بهتر از همتایان شان ظاهر شده اند. حسین کلانی و جعفر کاشانی در پرسپولیس باانگیزه تر دویده اند. با این وصف گلی از دروازه ها عبور نکرده. صفر صفر. اولین تساوی.
کتاب پسری روی سکوها با زبان دلنشین و فضای آشنا و ملموسش عاشقان فوتبال و آنهایی که قلبشان برای فوتبال ایران می تپد، در خود غرق خواهد کرد و حتی خواندنش برای کسانی که آشنایی زیادی با این ورزش ندارند و تا به حال پایی به توپ نزده اند هم خالی از لطف نخواهدبود.
در بخشی از کتاب پسری روی سکوها می خوانیم:
در جام ملت های آسیای 1996 در امارات آغازی نومید کننده داشته اید. شکست 2 – 1 از عراق با تک گل بی اثری در واپسین دقیقه از علی دایی. پیروزی قابل پیش بینی برابر تایلند با سه گل و سرانجام به زانو درآوردن عربستان با ضربه های کریم باقری، علی دایی و خداداد عزیزی. ترکیب تان را شناخته اید و فوتبال تان تک ضرب شده. هم فکورانه و هم آمیخته به تعصب. محمد مایلی کهن اعتماد به نفس داشته و آن را به پسرانش منتقل کرده… امروز این جا علی دایی کولاک کرده و راهش را از همتایانش سوا. در دوبی، از همین امروز. کره در دقایق اولیه دروازه ی نیما نکیسا را باز کرده و نیمه ی اول را با پیروزی 1 – 2 پشت سر گذاشته.
خداداد عزیزی بازی را 2 – 2 کرده. سپس آن چه بر صفحه ی تلویزیون دیده ای شبیه کلیپ های تدوین شده بوده. چشم هات را مالیده ای که بازی واقعی بوده یا نه. دایی چهار گل طی بیست و دو دقیقه زده. از دقیقه ی 66 تا 88. آتش بازی راه انداخته. گل های پشت سر همی زده با بی اعتنایی به قواعد منطق و فیزیک. در آن بیست و دو دقیقه همه جا بوده. نیمه ی میدان کره ای ها را با قلدری اندازه ی کفش هایش کرده و با ارسال هر توپی ناخوانده و سر زده مثل آذرخش ظاهر شده و ضربه ی نهایی را نواخته. نواخته و کره ای ها را منگ و گیج کرده. مات و مبهوت. اشک های پارک جون وان، مربی کره، را درآورده. سینه های ایرانی ها را پر کرده از غرور. شادی مردم را در خیابان ها به ارمغان آورده. رقص برف پاک کن اتومبیل ها را. هجوم صدها مشتاق را به خانه ی پدرش در اردبیل.