دانلود کتاب اولدوز و کلاغها اثر صمد بهرنگی

بچه ها، سلام ! اسم من اولیوزاست. فارسیش میشود: ستار.. امسال در سالم را تمام کردم. نه ای که می خوانید قسمتی از سر گذشت من است . آقاید بهرنگ، بثوقتی معلم دما بود. در خانه ی ما منزل داشت . روزی من سرگذشتم را برایش گفتم. آقای «بهرنگ خوشش آمد و گفت: اگر اجازه بدهی ، سرگذشت تو و کلاغها را قصه می کنم و تو کتاب مینویسم . من قبول کردم به چند شرط: اولش اینکه قصه یسرا فقط برای بچها بنویسد، چون آدمهای بزرگ حواسشان آنقدر پرت است که تسهیمرا نمیفهمند ولنت نمی برند. دومش این که تسهی مرا برای بچه هایی بنویسد که با تبر باشند و یا خیلی هم نازپرورده نباشند. پس، این بچه ها حق ندارند قصه های مرا بخوانند : ١- بچه هایی که همراه نوکر به مدرسه می آیند. ۲- بچه هایی که با ماشین سواری گرانقیمت به مدرسه می آیند. آقای بهرنگه، می گفت که در شهرهای بزرگی بچه های ثروتمند این جوری می کنند و خیلی هم به خودشان مینازند…