سال بلوا یکی از آثار شاهکار ادبیات ایران نوشته عباس معروفی است که داستانی مدرن دارد. این کتاب مصائب مردم و وقایع اواخر حکومت رضاشاه را با توسل به «اسطوره» روایت می کند.
درونمایه ی اصلی داستان سال بلوا، «انتظار» است؛ انتظار منجی یا قهرمانی که نمی آید. موتیف -عنصر تکرار شونده- داستان هم خاک است که میهن را به یاد می آورد. معروفی برای روایت بخش تاریخی داستانش، دست بر روزگار سیاه و تلخی می گذارد؛ آن هم با ذکر وقایع و جزئیاتی چون جنگ، ورود نظامیان مختلف به شهر (ایران)، مادران داغدار، دلالی آدم ها، دزدی، غارت، رشوه گیری، یاغی گری و… . بنابراین از جهتی (اسطوره و تاریخ) رمانی شرقی محسوب می شود و از جهتی دیگر (نوع روایت و نگاه تازه به زنان) رمانی مدرن.
شهری که نویسنده سال بلوا به تصویر کشیده، همه از سایه ی همدیگر می ترسند و به یکدیگر اعتماد ندارند. مردم حتی در خانه هایشان آسوده نیستند و نمی دانند رو به کدام سو نماز بخوانند چون قبله شان را گم کرده اند. در نهایت هم در شهر چو می افتد که جذام آمده است که به ترس مردم دامن می زند. از طرفی، گرانی هم بیداد می کند. نظم و امنیتی در شهر وجود ندارد. سرما و مرگ در شهر غالب شده است. این شهر با بلوا آغشته شده است.
کتاب سال بلوا، نخستین بار در سال 1992 وارد بازار نشر شد. داستان این رمان ارزشمند و به یاد ماندنی در قالب خاطراتی در ذهن شخصیت اصلی، دختری به نام نوشافرین، روایت می شود. نوشافرین یا نوشا، دختر مردی پرنفوذ به نام سرهنگ نیلوفری است که به منظور پیشرفت در کار خود، به شهری کوچک در حوالی استان سمنان به نام سنگسر می رود.
سرهنگ معتقد است دخترش آن قدر شایسته است که می تواند ملکه ی ایران شود و عزم خود را جزم کرده که بهترین زندگی را برای نوشا بیافریند. اما اتفاقات به این سادگی ها که او فکر می کرد، پیش نخواهد رفت. نوشا از طرف دیگر، در گرداب عشق کوزه گری اسرارآمیز می افتد و حاضر است برای معشوق خود دست به هر کاری بزند. اما دست سرنوشت، برای نوشا هم خواب های دیگری دیده است. رمان سال بلوا، اثری فوق العاده جذاب و خردمندانه است که موضوعاتی چون عشق ممنوعه، قدرت طلبی و محدودیت های تحمیل شده بر زنان را به زیباترین شکل به تصویر می کشد.
«دار سایه درازی داشت . وحشتناک و عجیب . خورشید که برمی آمد، سایه اش از جلو همه مغازه ها و خانه ها می گذشت .»
با این صحنه شگفت سال بلوا آغاز می شود. داستانی که در آن همه چیز منظم است و منظم نیست ؛ داستانی که تاریخی است و تاریخی نیست ؛ داستانی که روایتش خطی است و در عین حال سیال است . ماجرا عمدتاً از زبان دختری روایت می شود که پدرش سرهنگ است و در آرزوی صعود از پله های ترقی مدام سقوط می کند. سرهنگ هرگز به پایتخت خوانده نمی شود، دخترش نیز به جای آن که همسر ولیعهد و ملکه ایران شود، دل سپرده به عشق کوزه گری غریب به ناچار به همسری پزشکی در می آید که سرانجام قاتل اوست . تصویر موشکافانه مظلومیت زن ایرانی ، مظلومیت مرد هنرمند ایرانی و تاریخ پرهراس یک سرزمین کهنسال ، از سال بلوا رمانی ساخته است که هرگز فراموش نمی شود.
عباس معروفی ، روزنامه نگار و نویسنده مشهور ایرانی ، جوایز داخلی و بین المللی بسیاری را از آن خود کرده و مدتی است ایران را به ناچار ترک گفته است . معروفی اکنون ساکن آلمان است ، همچنان می نویسد و تسلطش بر شیوه های مدرن داستان نویسی و شناختش از تاریخ و اسطوره او را در زمره پرمخاطب ترین نویسندگان ایرانی قرار داده است .
سلام خیلی لذت بردم از خوانس فوقالعادهی این رمان شاهکار.وقتی تمام شد واقعا غمگین شدم از تمام شدنش.عالی بود عالی