کتاب به آسپیدیستراها رسیدگی کن که در فارسی با عنوان همه جا پای پول در میان است شناخته می شود، اثر ماندگار نویسنده ی فقید جورج اورول است. این رمان زندگی تراژدیک و در عین حال جذاب جوان سی ساله ای را روایت می کند که از مورد احترام بودن پول در جامعه تنفر دارد و تصمیم می گیرد تا از وابستگی و تعلق به دنیای پول رها شود. اورول در این اثر درخشان از ناملایماتی های زندگی در عصر سرمایه داری پرده برمی دارد.
این اثر انتقادی اورول مانند بقیه کارهایش حرف هایی برای گفتن دارد و بسیار به حال و هوای روزگار امروز ما شبیه است. در این اثر اورول قهرما داستان با خدای پول وارد جنگی تمام عیار می شود و تا انتهای این جنگ پیش می رود در واقع معتقد است پول به جای خدمت به انسان و کمک به رسیدن او به آرامش عکس آن را عمل می کندیعنی انسان برای رسیدن به پول دست به هر کاری می زند تا به پول برسد و خود را برده و اسیر پول می کند وخود را به خدای پول می فروشد.
در توضیحات پشت جلد کتاب آمده است:
«گیاه آسپیدیسترا نمادی است از احترام به پول و زندگی طبقه متوسط قرن بیستم انگلستان که فقط دو راه فرار از آن وجود دارد: پولدار بودن یا امتناع از پولدار شدن. گوردون راه دوم را انتخاب می کند و با همه جنبه های زندگی واردی جنگ می شود. او حتی از شغل پول سازش استعفا می دهد و در یک کتاب فروشی مشغول به کار می شود و تصمیم می گیرد جنگ مخفی را علیه خدای پول اعلام کند و آن را هدف خاص خود قرار دهد و در راه رسیدن به هدف با مشکلات فراوانی روبرو می شود…» ناشر درباره ی کتاب آورده است: «داوطلبانی (از جمله خود اورول) از کشورهای مختلف جهان و بالاخص اروپا وارد اسپانیا شدند تا به نفع جمهوری خواهان با فرانکو بجنگند. گروه های سیاسی به جان یکدیگر افتاده اند و مردم بیچاره از بیم شلیک های بی هدف جرات گام نهادن به خارج از خانه شان را ندارند. مزارع ویران و روستاییان درمانده، همان هایی که به امید تقسیم اراضی بوده اند، انگشت حسرت به دندان می گزند؛ ملتی که آن آب باریکه اش را نیز از دست رفته می بیند. اورول از زشتی ها، تلخی ها و درشت خویی های جنگ می گوید و سرانجام از سرکوب آزادی خواهان و کسانی که همسو با نگرش های دولت به اصطلاح کمونیستی جمهوری خواه نیستند و سرانجام مقایسه ای دارد خواندنی بین اسپانیای در حال جنگ، فرانسه در روزگار مارشال پتن و انگلستان آرام گرفته در ساحل آرامش. در آخر همه کسانی که به امید برابری و یکسان شدن غنی و فقیر با فرانکو وارد جنگ شده بودند، شاهد بازی های سیاسی شدند و همه آن امیدها را واهی دیدند.»
شخصیت اصلی رمان همه جا پای پول در میان است (Keep the Aspidistra Flying)، جوانی سی ساله به نام گوردون کامستاک در انگلستان است که به طور نیمه وقت در کتابفروشی با درآمد کم کار می کند. او می توانست در شغلی اداری با دستمزدی بالاتر مشغول به کار شود، اما به دلیل آرمان های خاص خود آن را نپذیرفت. کامستاک در واقع با رد این شغل، به نوعی به پول و مادیات پشت کرد و نسبت به آن اعلام جنگ کرد.
کامستاک از این واقعیت که برای زنده ماندن و زندگی کردن باید کار کند، خشمگین است. او به دنیای ادبیات علاقه دارد و به همین جهت به طور پاره وقت کار می کند تا زمان زیادتری برای نوشتن داشته باشد. او از زندگی مادی گریزان است. او از احترام به پول تنفر دارد و آن را «خدای پول» خطاب می کند. او معتقد است اگر مردی پول نداشته باشد، زنان او را دوست نخواهند داشت. کامستاک با خدای پول اعلام جنگ می کند و خودش را از همه ی وابستگی ها به پول رها می کند تا آنجا که در فقر فرو می رود. کامستاک نامزدی وفادار به نام رزماری دارد که درصدد است تا او تعهد عجیبش در رابطه با پول را کنار بگذارد.
این کتاب را انتشارات «مجید» منتشر کرده است.