یک روبان بنفش داستانی عاشقانه درباره ایثار و زندگی نوشته هدر برچ است. برچ در این اثر روایتی از داستان یک عشق قدیمی و عشقی در زمان حال دارد.
آیا بسته ای از نامه های عاشقانه از یک قهرمان جنگ جهانی دوم که برای مدتی طولانی پنهان شده بودند می تواند دوباره عشق را به یک زن دلشکسته القا کند؟
پس از از سر گذراندن یک طلاق تلخ ، آدرین کارتر شیکاگو را ترک می کند و به سمت آفتاب ، شن و زیبایی های فلوریدای جنوبی رو می کند. او خود را به بازسازی یک خانه ی ساحل قدیمی ویکتوریایی سرگرم می کند. در اوایل نوسازی ، وی یک جعبه ی پنهان در اتاق زیر شیروانی کشف می کند که شامل نامه های عاشقانه را از یک سرباز جنگ جهانی دوم به یک زن جوان که بیش از نیم قرن پیش در آن خانه زندگی می کرد ، است.
حروف قدیمی – فوق العاده شاعرانه و عاشقانه – از زمان فراتر می روند و کنجکاوی آدرین برانگیخته می شود و او را به سمت جست و جوی نویسنده ی نامه ها سوق می دهد. ویلیام بریانت اکنون پیرمردی است که با نوه خوش تیپ اما محافظه کار خود ، ویل زندگی می کند. هنگامی که آدرین شروع به پرده برداری از اسرار نامه ها و خانواده ی بریانت می کند ، می بیند که هنوز به عشق امیدوار است و نمی خواهد آن را تسلیم کند.
ویل داغدار مرگ مادرش، سارا است. اتاق مملو از مهمانان است و تابوت مادر جلوی رویش گذاشته شده، او جوان است و یک دختر کوچک دارد، بچه در مراسم ختم به سمت پدر میرود، در آغوشش می نشیند و از او می خواهد برای چندمین بار بعد از تمام شدن مراسم، داستان خودش و مامان آدرین را برای او تعریف کند و این چنین داستان عشق ویل و آدرین آغاز می شود.
عشقی که از پیدا شدن دسته ای نامه قدیمی عاشقانه مربوط به جنگ جهانی دوم در خانه قدیمی آدرین شروع می شود و او را به ویل، نوه مردی می رساند که نامه های عاشقانه قدیمی را نوشته بود.
در طول داستان ما هم متن نامه های دو دلداده قدیمی و داستان سوزناک آنها را می خوانیم و هم در زمان حال در فرایند شکل گیری عشق میان آدرین و ویل غرق می شویم. عشقی که همان نامه های با روبان بنفش شاید عامل اصلی ایجاد آن شده بود.