کتاب خاطرات یک گیشا نوشته آرتور گلدن است که با ترجمه مریم بیات منتشر شده است. کتاب خاطرات یک گیشا داستان زندگی یک زن گیشا در ژاپن است که سرنوشتش را روایت می کند. سرنوشتی سخت و عجیب برای زنی ژاپنی با چشمانی آبی.
خاطرات یک گیشا روایتی از خاطرات زندگی زنی گیشا به نام نیتا سایوری و دیدگاه و تجربیات او از حرفه گیشاگری در برخورد با مردم و خود زندگی است.
اما آنچه آرتور گلدن، نویسندهٔ آمریکایی این کتاب در سیر داستان به ما نشان می دهد، چیزی فراتر از فقط یک زندگی نامه است. درواقع در طی این داستان ما با فرهنگ و شیوهٔ زندگی گیشاهای ژاپنی که در طول زمان گزارش ها و شایعات گوناگونی درباره شان شنیده ایم آشنا می شویم. از نوع زندگی گیشاهای ژاپنی مطلع می شویم که آداب و رسوم دیرینه خشک و انعطاف ناپذیر، همراه با انضباط شبه نظامی حاکم بر زندگی شخصی و اجتماعی شان از آنان چهره ای مرموز و ناشناخته ساخته است.
آنچه ما را به نگاشتن این پیشگفتار وا داشت، دیدگاه نادرست اغلب خارجیانی است که گیشاها را به نوعی زنان روسپی می انگارند. چنین نیست. در همین کتاب، در مواردی چند به قولی از راوی داستان برمی خوریم که با اشاره به داستان زندگی گیشایی دیگر نقل می کند که در نهایت کارش به تن فروشی کشید و آن را مایهٔ سرافکندگی، شرمساری و کسر شأن یک گیشای واقعی می داند.
این کتاب روایت زن هزازان زنی است که در فرهنگ برداره داری گیشا زندگی شان نابود می شود.
خاطرات یک گیشا داستان دو خواهر ژاپنی است که بعلت فقر به شخصی فروخته میشوند و داستان حول زندگی خواهر کوچکتر بنام سایوری است. اینکه او را از کوچکی تربیت میکنند که در آینده یک گیشا شود ، چیزی مثل ساقی یا مهماندار مردان که طی مراسمی خاص صورت میگیرد و نیاز به آموزش دارند. همه وقایعی که سایوری در درازای رمان از سر میگذراند به خاطر علاقه ای است که از نوجوانی به کسی به نام «رییس» دارد. سایوری متوجه عشق و دلبستگی زیادش به رئیس میشود. ولی در ادامه، آنچه که از رییس مشاهده میکند بی تفاوتی اش در برابر توجهات سایوری است.
حق دل دادن و عاشق شدن را ندارند. آنها دخترانی هستند که خانواده شان به خاطر تنگ دستی انها را به اوکیا یا همان گیشا خانه میفرستند، این کتاب بدون سانسور میباشد، این کتاب توسط ارتور گلدن به رشته تحریر در آمده و توسط سرکار خانوم مریم بیات به فارسی برگردانده شده است.