کتاب هفت گوی بلورین، سیزدهمین جلد از ماجراهای تن تن، مجموعه کمیک کاریکاتوریست بلژیکی هرژه است.
هفت گوی بلورین از دسامبر 1943 در بحبوحه اشغال بلژیک توسط آلمان در طول جنگ جهانی دوم، هر روز در Le Soir، روزنامه معتبر فرانسوی زبان بلژیک منتشر می شد. این داستان به طور ناگهانی پس از آزادی متفقین در سپتامبر 1944 لغو شد، زمانی که هرژه پس از متهم شدن به همکاری با آلمان های اشغالگر در لیست سیاه قرار گرفت. پس از اینکه او دو سال بعد پاک شد، این داستان و ادامهی آن زندانیان خورشید از سپتامبر 1946 تا آوریل 1948 به صورت سریالی در مجله جدید تن تن منتشر شد. داستان حول تحقیقات یک خبرنگار جوان تن تن و دوستش کاپیتان هادوک در مورد ربوده شدن دوستشان پروفسور هادوک میچرخد.
هفت گوی بلورین یک موفقیت تجاری بود و مدت کوتاهی پس از پایان آن توسط کسترمن در قالب کتاب منتشر شد، در حالی که این مجموعه خود به بخشی تعیین کننده از سنت کمیک فرانسوی-بلژیکی تبدیل شد. منتقدان The Seven Crystal Balls را به عنوان یکی از بهترین ماجراهای تن تن معرفی کرده اند و آن را ترسناک ترین قسمت این مجموعه توصیف کرده اند. این داستان برای فیلم بلویژن تن تن و معبد خورشید در سال 1969، مجموعه انیمیشن بیضی/نلوانا در سال 1991، ماجراهای تن تن، دراماتیزه شدن ماجراهای رادیو بیبیسی 5 در سالهای 1992-3، بازی ویدیویی زندانیان خورشید در سال 1997 و یک موزیکال 20 هلندی و فرانسوی اقتباس شد.
داستان این کتاب هم در بروکسل میگذرد، گرچه پیش از شروع داستان اتفاقهای مهمی در امریکای جنوبی افتاده است. خبرنگار جوان تن تن و سگش اسنوی با دوست قدیمی خود کاپیتان هادوک در املاک کشورش ملاقات می کنند. هادوک ذاتا فروتن در تلاش است تا نقشی را در قصر خانوادگی تازه یافتهاش به دست بیاورد، اجتماعی شود و لباس رسمی بپوشد. هر سه یک شب را در یک سالن موسیقی می گذرانند، جایی که شاهد اجرای یک روشن بین، مادام یامیلا، هستند که بیماری یکی از اعضای اکسپدیشن سندرز-هاردیمن را پیش بینی می کند. این ماجراجو اخیرا از یک سفر باستان شناسی به کوه های آند بازگشته است. سرگرمی های شب همچنین شامل عمل یک پرتاب کننده چاقو است که تن تن او را ژنرال آلکازار، رئیس جمهور سابق سن تئودوروس می شناسد. تن تن پس از دوستی با آلکازار در یکی از ماجراجویی های قبلی خود، پس از نمایش در پشت صحنه با او متحد می شود. آلکازار تن تن و هادوک را به دستیار کیچوایی خود، چیکیتو معرفی می کند و توضیح می دهد که پس از خلع (یک بار دیگر) توسط رقیبش، ژنرال تاپیوکا، در تبعید است.